هر دمی چون نی، ازدل نالان، شکوه ها دارم روی دل هر شب، تا سحرگاهان با خدا دارم هر نفس آهیست، از دل خونینلحظه های عمر بی سامان، میرود سنگین اشک خون آلود من دامان، می کند رنگین